هنر کاشی شکسته یکی از هنرهای بسیار زیبا و جذابی است که در دسته هنرهای دستی قرار می گیرد. کاشی شکسته یکی از لذت بخش ترین آموزش هایی است که هنرجویان بسیار به آن علاقه نشان می دهند. برای خرید انواع کاشی شکسته میتوانید مونیکا شاپ را انتخاب کنید.
تکنیک هنری کاشی شکسته به طور کامل توسط دست و بدون استفاده از ماشین و یا دستگاه انجام می شود.
کاشی شکسته از هنرهای ارزشمندی است که حتی در محیط خانه هم قابل انجام است و بانوان هنرمند بسیاری در خانه به انجام آن مشغولاند. این تکنیک با تنوع رنگی زیادی که دارد توانسته در دکوراسیون داخلی، نمای ساختمان ها، تابلوها، فضاسازی شهری و انواع لوازم تزیینی نیز به زیبایی وارد شود
فروش تابلو معرق کاشی
کاشی معرق کاری عبارت است از قطعههای بریده شده و کوچک شده کاشی که نقوش مختلف«هندسی و اشکال بنایی» را از رنگهای متفاوت تراشیده و در کنار یکدیگر قرارداده و به شکل قطعاتی بزرگ در آورده و روی دیوار نصب میشود تا زینت بخش بنا گردد. این نقوش گاهی از نقشهای گرهکشی و گاهی از نقشهای مختلف مانند گل و بوتهسازی اسلیمیها که هرکدام جداگانه میتوانند بنایی را زینت بخشد که ساختن یا نصب کاشیها را به این طریق معرق میگویند.
صنعت کاشی سازی و کاشی کاری که بیش از همه در تزیین معماری سرزمین ایران، و به طوراخص بناهای مذهبی به کار گرفته شده، همانند سفالگری دارای ویژگی های خاصی است. این هنر و صنعت از گذشته ی بسیار دور در نتیجه مهارت، ذوق و سلیقه کاشی ساز در مقام شیئی ترکیبی متجلی گردیده، بدین ترتیب که هنرمند کاشیکار یا موزاییک ساز با کاربرد و ترکیب
رنگ های گوناگون و یا در کنار هم قرار دادن قطعات ریزی از سنگ های رنگین و بر طبق نقشه ای از قبل طرح گردیده، به اشکالی متفاوت و موزون از تزیینات بنا دست یافته است.
صنعت کاشی سازی و کاشی کاری که بیش از همه در تزیین معماری سرزمین ایران، و به طوراخص بناهای مذهبی به کار گرفته شده، همانند سفالگری دارای ویژگی های خاصی است. این هنر و صنعت از گذشته ی بسیار دور در نتیجه مهارت، ذوق و سلیقه کاشی ساز در مقام شیئی ترکیبی متجلی گردیده، بدین ترتیب که هنرمند کاشیکار یا موزاییک ساز با کاربرد و ترکیب
رنگ های گوناگون و یا در کنار هم قرار دادن قطعات ریزی از سنگ های رنگین و بر طبق نقشه ای از قبل طرح گردیده، به اشکالی متفاوت و موزون از تزیینات بنا دست یافته است
فروش تابلو کاشی معرق
امروزه از تکه های کاشی و سرامیک که تنوع رنگی بالایی هم دارن هنوز هم برای تزئین پیاده رو ها و کف پارک ها استفاده میشه و مهم ترین استفاده اون هم در دیوارر نگاری های شهری هست. از معرق کاشی برای تز ئیین وسایل مختلفی مثل صندلی ها ، میز ، گلدون ها و قاب عکس ها ، طراحی تابلو ها و حتی ساخت زیور آلات هم استفاده میشه . علاوه برای ن معرق کاشی جای خودشو در دکوراسیون داخلی منازل هم باز کرده و از کاشی شکسته ها برای تزئیین سرویس بهداشتی و حمام هم استفاده می کنن
موزائیک لغت یعنی تکه تکه و ما از معرق کاشی به عنوان نقاشی موزائیک هم استفاده می کنیم چون که به جای رنگ از موزائیک ها یا تکه های رنگی برای خلق اثر استفاده می کنیم. اما معرق کاشی دقیقا به معنای کنار هم قراردادن کاشی ها برای زینت دیوار های مکان های خاص است که نمونه های آن را در مساجد و مقبره ها دیده اید. در آینه کاری هم دقیقا از همین هنر استفاده شده است با این تفاوت که تکه های مورد استفاده جنس متفاوتی دارند.
معرق کاری عبارت است از قطعه های بریده شده کاشی که نقوش مختلف را از رنگهای متفاوت تراشیده و در کنار یکدیگر قرار داده و به شکل قطعاتی بزرگ درآورده و روی دیوار یا جاهای دیگر نصب می کنند تا زینت بخش بنا گردد. معرق کاری کاشی از دوره سلجوقیان یعنی در قرن 4 هجری بسیار متداول گردید. در قرن 8 هجری هنرمندان معرق کار به مراتب ار هنرمندان عهد سلجوقی جلو افتادند. هنر معرق کاری در قرن 9 و 10 هجری به روش های شرقی خود رسید و مراکز مهم معرق سازی در شهرهای اصفهان، یزد، هرات و سمرقند ایجاد گردد. از زیباترین کاشی های معرق میتوان به کاشی های مسجد کبود تبریز اشاره کرد که بعدها با تغییر پایتخت از آذربایجان به اصفهان این هنر به اصفهان منتقل شد. کاشی معرق را با مراحل گسترده ی ساخت بدون شک باید یک هنر صنعت نام نهاد. هنری که بعد از دوران صفویه رو به فراموشی بود در دوران معاصر توسط استاد حسین کاشی تراش اصفهانی دوباره احیا شد و به چرخه ی حیات بازگشت و شاگردان او در جهت توسعه ی این هنر کوشش بسیار کردن.اهداف این تحقیق عبارت است از بررسی و شناخت کاشی معرق از زمان پیدایش و گسترش آن در بعد از ظهور اسلام و کاربرد آن در معماری و همچنین شناخت نحوه ی ساخت و طراحی کاشی معرق است.
کاشی شکسته نوعی چیدمان قطعات و تکه های نامنظم است که به صورتی منظم و هدفمند در کنار یکدیگر قرار می گیرند. این قطعات که به کاشی شکسته معروف هستند به طور عمده از سرامیک شکسته و یا موزاییک شکسته به وجود می آیند. تکنیک هنری کاشی شکسته به طور کامل توسط دست و بدون استفاده از ماشین و یا دستگاه انجام می شود. کاشی شکسته از هنرهای ارزشمندی است که حتی در محیط خانه هم قابل انجام است و بانوان هنرمند بسیاری در خانه به انجام آن مشغولاند. این تکنیک با تنوع رنگی زیادی که دارد توانسته در دکوراسیون داخلی، نمای ساختمان ها، تابلوها، فضاسازی شهری و انواع لوازم تزیینی نیز به زیبایی وارد شود.
فروش کاشی شکسته معرق
کاشی شکسته نوعی چیدمان قطعات و تکه های نامنظم است که به صورتی منظم و هدفمند در کنار یکدیگر قرار می گیرند. این قطعات که به کاشی شکسته معروف هستند به طور عمده از سرامیک شکسته و یا موزاییک شکسته به وجود می آیند.
تکنیک هنری کاشی شکسته به طور کامل توسط دست و بدون استفاده از ماشین و یا دستگاه انجام می شود.
کاشی شکسته از هنرهای ارزشمندی است که حتی در محیط خانه هم قابل انجام است و بانوان هنرمند بسیاری در خانه به انجام آن مشغولاند. این تکنیک با تنوع رنگی زیادی که دارد توانسته در دکوراسیون داخلی، نمای ساختمان ها، تابلوها، فضاسازی شهری و انواع لوازم تزیینی نیز به زیبایی وارد شود.
هنرهای تجسمی که به آن گاهی هنرهای بصری یا دیداری نیز گفته میشود، آن گروه از هنرهای مبتنی بر طرح است که مشخصاً حس بینایی را مخاطب قرار میدهند. هنرهایی چون نقاشی،خوشنویسی، مجسمهسازی، طراحی، عکاسی، گرافیک، طراحی صنعتی، معماری و طراحی داخلی و همچنین هنرهای مشتق از آنها از این دستهاند. هنرهای تجسمی با هنرهای نمایشی، شنیداری و کلامی و دیگر انواع هنر متفاوت است، هر چند این تقسیمبندی چندان محکم نیست.
در حال حاضر و در کاربرد کنونی، هنرهای تجسمی شامل هنرهای زیبا و هنرهای کاربردی است، هنرمند تجسمی بهشخصی اطلاق میگردد که در زمینه هنرهای زیبا، هنرهای دستی و هنرهای کاربردی فعالیت میکند. مبانی هنرهای تجسمی را می توان به قواعد درک زبان وابداع در هنرهای تجسمی و بصری تعبیر کرد.ساختن و فهمیدن آثار هنرهای تجسمی موضوع اصلی مبانی هنرهای تجسمی است. زندگی انسان بر اساس ارتباط هایش با جهان پیرامون و با همنوعانش شکل می گیرد. زبان وسیله ارتباطی بسیار مهمی برای انسان هاست اما فقط دانستن زبان و یا توانایی سخن گفتن برای ایجاد ارتباط میان آدم ها کافی نیست، بلکه برخورداری از قوه شنوایی و دانستن کلمات مشترک نیز لازم است. با این حال گاه دو یا چند نفر که از زبان مشترکی برخوردارند منظور یکدیگر را به درستی متوجه نمی شوند. به همین دلیل شناختن زبان و قواعد آن طرز به کار بردن صحیح کلمات نیاز به آموزش دارد. بر همین مبنا درست نوشتن و صحیح خواندن برای درک مفهوم یک اثر نوشتاری و انتقال صحیح معانی آن دارای اهمیتی ویژه است. بنابراین برای درک درست یک نوشته شناختن قواعد و دستور زبان و معنی کلمات ضروری می باشد.
با توجه به این مقدمه باید گفت درک درست یک اثر تجسمی تا حدود زیادی بستگی به شناختن و درک کردن ابزار و عناصر هنر تجسمی دارد، با این تفاوت که برای آموختن زبان نوشتاری قواعد شناخته شده و دقیقی وجود دارد، اما زبان عناصر هنر تجسمی بسیار پیچیده تر و دشوارتر است. در این میان چشم به عنوان عامل دیدن و نگاه کردن نقش اصلی را در فراگرفتن زبان هنر تجسمی دارد، زیرا دیدن امکان تجربه مستقیم و بدون واسطه واقعیت و اشیا پیرامون را برای ما فراهم می کند. اهمیت دیدن به این دلیل است که ما معمولاً تصاویر اشیاء را نزدیک ترین و درست ترین نشانه برای درک خصوصیات آنها می دانیم. به طوری که با دیدن تصویر یک شیء می توانیم بفهمیم که ویژگی ها و امکانات آن چیست، در حالی که با شنیدن نام اشیاء و یا حتی توصیفی که از آنها می شود نمی توان آن طور که باید به خصوصیات آنها پی برد. با این توضیحات می توان پی برد که آشنا شدن با مبانی هنرهای تجسمی تا چه اندازه می تواند در درک کردن درست جهان بصری مؤثر باشد. به ویژه این که در دوره معاصر، فراوانی رسانه های ارتباط بصری از قبیل کتاب های تصویری، تبلیغات، عکس، تلویزیون، سینما و رایانه زندگی روزمره ما را مشحون از تصاویر کرده است و به این دلیل اهمیت آموختن مبانی هنرهای تجسمی کاملاً بدیهی به نظر می رسد، علی الخصوص برای کسانی که می خواهند تحصیل و کار خود را با فعالیت در زمینه هنر تجسمی ادامه دهند.
عناصر و نیروهای بصری
عناصر و نیروهای بصری در هنرهای تجسمی به دوبخش کلی تقسیم می شوند:
۱- بخشی که با آنها به طور فیزیکی و ملموس سر و کار داریم و همان عناصر بصری محسوب میشوند.: مثل خط – سطح – رنگ – شکل – بافت – اندازه و تیرگی و روشنی.
۲- بخش دیگر کیفیات خاص بصری هستند که ببشتر حاصل تجربه و ممارست هنرمند در بکار بردن عناصر بصری میباشند. از قبیل تعادل – تناسب – هماهنگی – کنتراست که به نیروهای بصری یک اثر تجسمی استحکام می بخشند.
در یک معنای کلی عمل دیدن واکنشی طبیعی و خود به خود است که عضو بینایی در مقابل انعکاس نور از خود نشان میدهد در حالی که انسان عمل نگاه کردن را به طور ارادی و برای مقصودی خاص انجام می دهد. در عمل دیدن انسان به طور طبیعی رنگ – شکل – جهت – بافت – بعد و حرکت اشیاء را به وسیله پیام های بصری دریافت میکند. در حالی که در نگاه کردن علاوه بر دیدن اشیاء به روابط و تناسبات میان آنها دقت میکند. بنابراین میتوان گفت نگاه کردن یک روادید ارادی است و نوعی جست و جوی بصری محسوب می شود. در حالی که دیدن واکنش طبیعی عضو بینایی به نور است که در شرایط مساعد به طور خود به خود انجام می گیرد.
قلمرو کاری طراحی و هنرهای تجسمی بسیار گستردهاست. در اصل این قلمرو همهٔ آنچه که میتوان دید به جز نمایش را در بر میگیرد. منظور از نمایش هنرهایی مانند تئاتر، موسیقی، یا اپرا است. البته مرز مشخص و درستی میان این تعاریف نیست. مثلاً توجه کنید به هنر تن و بدن یا مثلاً فیلم و هنر رسانهای که میتوانند همهٔ دستههای دیگر هنر را در خود جای دهند.
در دوره ایلخانیان از فن کاشی معرق در بخشهای مختلفی از بنا استفاده کردهاند؛ در ساخت مقرنس، کتیبه، در تزئین ساقه گنبد، محراب و سردر ورودی و غیره، طرحهای گیاهی، گرههای هندسی، کتیبههای غیر نوشتاری و کتیبههای نوشتاری را با محدودیت رنگی به کار بردهاند. در واقع در دوره تیموری و صفوی است که گسترش رنگ در کاشی معرق دیده میشود. نتیجه، آنکه فن کاشی معرق از دوره ایلخانی به صورت جدی مطرح میشود و در بناهای مختلف مثل؛ مساجد، بناهای آرامگاهی و مدارس یافت میشود. از بناهای مهم و کلیدی دوره ایلخانی که در آن از فن کاشی معرق استفاده شده میتوان به گنبد سلطانیه، گنبد غفاریه، برج سلطان حیدر، مقبره بابا قاسم اصفهان، مدرسه امامی اصفهان، مسجد جامع ورامین و مسجد جامع اشترجان اشاره کرد.
دوران اولیه اسلامی تزیینات نمای خارجی بناها معمولا آجرکاری و گچبری بود. اوج این هنر در سدههای چهارم و پنجم ه.ق، بود. بهرهگیری از کاشی در آرایش بناها ابتدا در تلفیق با گچبری آغاز شد و به تدریج توسعه یافت و تکمیل گردید. قرار دادن قطعات کاشی در کنار قطعات گچبری به اشکال مختلف به ویژه طرحهای هندسی استادکاران را قادر ساخت که تحولی دیگر در توسعه کاشیکاری به عمل آورند. در اواخر سده ششم ه.ق، نوعی کاشیکاری یا تزیین دو رنگ به آرایههای معماری افزوده شد. این شیوه تزئین که ترکیبی از کاشی فیروزهای و آجر میباشد به تدریج از قرن ششم تا هشتم ه.ق، کامل شده است. بنا به ضرورتهای تزیین، نیاز به تراشیدن آجرها یا کاشیها به اجزای کوچکتر پیش آمد. این اجزای کوچکتر، بر حسب طرحهای تزیینی، در کنار هم چیده میشد. به تدریج طرحهای هندسی در این کار کنار گذاشته و طرحهایی مشتمل بر خطوط منحنی گاه بسیار ماهرانه به کار گرفته شد.
معرقکاری کاشی در دوره سلجوقیان یعنی در قرن ۴ هجری به سمت کمال رفت و بسیار متداول گردید. درقرن هشتم هجری هنرمندان معرقکار به مراتب از هنرمندان عهد سلجوقی جلو افتادند. دراین قرن موفق شدند اجزایی را که اشکال معرق از آنها تشکیل مییابد کوچکتر کنند و لطیفترین و زیباترین اشکال بنایی و هندسی را در مجموعهای از رنگهای زیبا براق که جز در هنر شرق خصوصا ایرانی دیده میشود نمایش دهند. مخصوصا ارزانی بیشتر موجب رواج بیشتر آن گردید. هنر معرقکاری در قرنهای ۹و ۱۰ هجری به روشهای شرقی خود رسید. در این دوره مراکز مهم معرقسازی در شهرهای اصفهان، یزد، هرات و سمرقند ایجاد گردید.اما در اصل باید گفت که مرکز اصلی این کار در دوران صفوی اردبیل بوده است. یکی از با قدمت ترین این آثار را می توان به مسجد کبود تبریز و مسجد شیخ لطف الله اصفهان (قرن یازدهم هجری قمری) و بعد آن به شیخ صفی اشاره کرد. که بعدها با تغییر پایتخت از اردبیل به اصفهان این هنر نیز همانند هنر های دستی دیگر به دستور شاه به اصفهان منتقل شدند، و شروع به ساخت بنا های تاریخی چون میدان امام کردند.
معرق کاری عبارت است از قطعه های بریده شده کاشی که نقوش مختلف را از رنگهای متفاوت تراشیده و در کنار یکدیگر قرار داده و به شکل قطعاتی بزرگ درآورده و روی دیوار یا جاهای دیگر نصب می کنند تا زینت بخش بنا گردد. مراکز مهم معرق سازی در شهرهای اصفهان، یزد، هرات و سمرقند ایجاد گردد. از زیباترین کاشی های معرق میتوان به کاشی های مسجد کبود تبریز اشاره کرد که بعدها با تغییر پایتخت از آذربایجان به اصفهان این هنر به اصفهان منتقل شد. کاشی معرق را با مراحل گسترده ی ساخت بدون شک باید یک هنر صنعت نام نهاد. هنری که بعد از دوران صفویه رو به فراموشی بود در دوران معاصر توسط استاد حسین کاشی تراش اصفهانی دوباره احیا شد و به چرخه ی حیات بازگشت و شاگردان او در جهت توسعه ی این هنر کوشش بسیار کردن.
صنعت کاشی سازی و کاشی کاری که بیش از همه در تزیین معماری سرزمین ایران، و به طوراخص بناهای مذهبی به کار گرفته شده، همانند سفالگری دارای ویژگی های خاصی است. این هنر و صنعت از گذشته ی بسیار دور در نتیجه مهارت، ذوق و سلیقه کاشی ساز در مقام شیئی ترکیبی متجلی گردیده، بدین ترتیب که هنرمند کاشیکار یا موزاییک ساز با کاربرد و ترکیب
رنگ های گوناگون و یا در کنار هم قرار دادن قطعات ریزی از سنگ های رنگین و بر طبق نقشه ای از قبل طرح گردیده، به اشکالی متفاوت و موزون از تزیینات بنا دست یافته است.
صنعت کاشی سازی و کاشی کاری که بیش از همه در تزیین معماری سرزمین ایران، و به طوراخص بناهای مذهبی به کار گرفته شده، همانند سفالگری دارای ویژگی های خاصی است. این هنر و صنعت از گذشته ی بسیار دور در نتیجه مهارت، ذوق و سلیقه کاشی ساز در مقام شیئی ترکیبی متجلی گردیده، بدین ترتیب که هنرمند کاشیکار یا موزاییک ساز با کاربرد و ترکیب
رنگ های گوناگون و یا در کنار هم قرار دادن قطعات ریزی از سنگ های رنگین و بر طبق نقشه ای از قبل طرح گردیده، به اشکالی متفاوت و موزون از تزیینات بنا دست یافته است
فروش تابلو کاشی معرق
امروزه از تکه های کاشی و سرامیک که تنوع رنگی بالایی هم دارن هنوز هم برای تزئین پیاده رو ها و کف پارک ها استفاده میشه و مهم ترین استفاده اون هم در دیوارر نگاری های شهری هست. از معرق کاشی برای تز ئیین وسایل مختلفی مثل صندلی ها ، میز ، گلدون ها و قاب عکس ها ، طراحی تابلو ها و حتی ساخت زیور آلات هم استفاده میشه . علاوه برای ن معرق کاشی جای خودشو در دکوراسیون داخلی منازل هم باز کرده و از کاشی شکسته ها برای تزئیین سرویس بهداشتی و حمام هم استفاده می کنن
موزائیک لغت یعنی تکه تکه و ما از معرق کاشی به عنوان نقاشی موزائیک هم استفاده می کنیم چون که به جای رنگ از موزائیک ها یا تکه های رنگی برای خلق اثر استفاده می کنیم. اما معرق کاشی دقیقا به معنای کنار هم قراردادن کاشی ها برای زینت دیوار های مکان های خاص است که نمونه های آن را در مساجد و مقبره ها دیده اید. در آینه کاری هم دقیقا از همین هنر استفاده شده است با این تفاوت که تکه های مورد استفاده جنس متفاوتی دارند.
معرق کاری عبارت است از قطعه های بریده شده کاشی که نقوش مختلف را از رنگهای متفاوت تراشیده و در کنار یکدیگر قرار داده و به شکل قطعاتی بزرگ درآورده و روی دیوار یا جاهای دیگر نصب می کنند تا زینت بخش بنا گردد. معرق کاری کاشی از دوره سلجوقیان یعنی در قرن 4 هجری بسیار متداول گردید. در قرن 8 هجری هنرمندان معرق کار به مراتب ار هنرمندان عهد سلجوقی جلو افتادند. هنر معرق کاری در قرن 9 و 10 هجری به روش های شرقی خود رسید و مراکز مهم معرق سازی در شهرهای اصفهان، یزد، هرات و سمرقند ایجاد گردد. از زیباترین کاشی های معرق میتوان به کاشی های مسجد کبود تبریز اشاره کرد که بعدها با تغییر پایتخت از آذربایجان به اصفهان این هنر به اصفهان منتقل شد. کاشی معرق را با مراحل گسترده ی ساخت بدون شک باید یک هنر صنعت نام نهاد. هنری که بعد از دوران صفویه رو به فراموشی بود در دوران معاصر توسط استاد حسین کاشی تراش اصفهانی دوباره احیا شد و به چرخه ی حیات بازگشت و شاگردان او در جهت توسعه ی این هنر کوشش بسیار کردن.اهداف این تحقیق عبارت است از بررسی و شناخت کاشی معرق از زمان پیدایش و گسترش آن در بعد از ظهور اسلام و کاربرد آن در معماری و همچنین شناخت نحوه ی ساخت و طراحی کاشی معرق است.
کاشی شکسته نوعی چیدمان قطعات و تکه های نامنظم است که به صورتی منظم و هدفمند در کنار یکدیگر قرار می گیرند. این قطعات که به کاشی شکسته معروف هستند به طور عمده از سرامیک شکسته و یا موزاییک شکسته به وجود می آیند. تکنیک هنری کاشی شکسته به طور کامل توسط دست و بدون استفاده از ماشین و یا دستگاه انجام می شود. کاشی شکسته از هنرهای ارزشمندی است که حتی در محیط خانه هم قابل انجام است و بانوان هنرمند بسیاری در خانه به انجام آن مشغولاند. این تکنیک با تنوع رنگی زیادی که دارد توانسته در دکوراسیون داخلی، نمای ساختمان ها، تابلوها، فضاسازی شهری و انواع لوازم تزیینی نیز به زیبایی وارد شود.
فروش کاشی شکسته معرق
کاشی شکسته نوعی چیدمان قطعات و تکه های نامنظم است که به صورتی منظم و هدفمند در کنار یکدیگر قرار می گیرند. این قطعات که به کاشی شکسته معروف هستند به طور عمده از سرامیک شکسته و یا موزاییک شکسته به وجود می آیند.
تکنیک هنری کاشی شکسته به طور کامل توسط دست و بدون استفاده از ماشین و یا دستگاه انجام می شود.
کاشی شکسته از هنرهای ارزشمندی است که حتی در محیط خانه هم قابل انجام است و بانوان هنرمند بسیاری در خانه به انجام آن مشغولاند. این تکنیک با تنوع رنگی زیادی که دارد توانسته در دکوراسیون داخلی، نمای ساختمان ها، تابلوها، فضاسازی شهری و انواع لوازم تزیینی نیز به زیبایی وارد شود.
هنرهای تجسمی که به آن گاهی هنرهای بصری یا دیداری نیز گفته میشود، آن گروه از هنرهای مبتنی بر طرح است که مشخصاً حس بینایی را مخاطب قرار میدهند. هنرهایی چون نقاشی،خوشنویسی، مجسمهسازی، طراحی، عکاسی، گرافیک، طراحی صنعتی، معماری و طراحی داخلی و همچنین هنرهای مشتق از آنها از این دستهاند. هنرهای تجسمی با هنرهای نمایشی، شنیداری و کلامی و دیگر انواع هنر متفاوت است، هر چند این تقسیمبندی چندان محکم نیست.
در حال حاضر و در کاربرد کنونی، هنرهای تجسمی شامل هنرهای زیبا و هنرهای کاربردی است، هنرمند تجسمی بهشخصی اطلاق میگردد که در زمینه هنرهای زیبا، هنرهای دستی و هنرهای کاربردی فعالیت میکند. مبانی هنرهای تجسمی را می توان به قواعد درک زبان وابداع در هنرهای تجسمی و بصری تعبیر کرد.ساختن و فهمیدن آثار هنرهای تجسمی موضوع اصلی مبانی هنرهای تجسمی است. زندگی انسان بر اساس ارتباط هایش با جهان پیرامون و با همنوعانش شکل می گیرد. زبان وسیله ارتباطی بسیار مهمی برای انسان هاست اما فقط دانستن زبان و یا توانایی سخن گفتن برای ایجاد ارتباط میان آدم ها کافی نیست، بلکه برخورداری از قوه شنوایی و دانستن کلمات مشترک نیز لازم است. با این حال گاه دو یا چند نفر که از زبان مشترکی برخوردارند منظور یکدیگر را به درستی متوجه نمی شوند. به همین دلیل شناختن زبان و قواعد آن طرز به کار بردن صحیح کلمات نیاز به آموزش دارد. بر همین مبنا درست نوشتن و صحیح خواندن برای درک مفهوم یک اثر نوشتاری و انتقال صحیح معانی آن دارای اهمیتی ویژه است. بنابراین برای درک درست یک نوشته شناختن قواعد و دستور زبان و معنی کلمات ضروری می باشد.
با توجه به این مقدمه باید گفت درک درست یک اثر تجسمی تا حدود زیادی بستگی به شناختن و درک کردن ابزار و عناصر هنر تجسمی دارد، با این تفاوت که برای آموختن زبان نوشتاری قواعد شناخته شده و دقیقی وجود دارد، اما زبان عناصر هنر تجسمی بسیار پیچیده تر و دشوارتر است. در این میان چشم به عنوان عامل دیدن و نگاه کردن نقش اصلی را در فراگرفتن زبان هنر تجسمی دارد، زیرا دیدن امکان تجربه مستقیم و بدون واسطه واقعیت و اشیا پیرامون را برای ما فراهم می کند. اهمیت دیدن به این دلیل است که ما معمولاً تصاویر اشیاء را نزدیک ترین و درست ترین نشانه برای درک خصوصیات آنها می دانیم. به طوری که با دیدن تصویر یک شیء می توانیم بفهمیم که ویژگی ها و امکانات آن چیست، در حالی که با شنیدن نام اشیاء و یا حتی توصیفی که از آنها می شود نمی توان آن طور که باید به خصوصیات آنها پی برد. با این توضیحات می توان پی برد که آشنا شدن با مبانی هنرهای تجسمی تا چه اندازه می تواند در درک کردن درست جهان بصری مؤثر باشد. به ویژه این که در دوره معاصر، فراوانی رسانه های ارتباط بصری از قبیل کتاب های تصویری، تبلیغات، عکس، تلویزیون، سینما و رایانه زندگی روزمره ما را مشحون از تصاویر کرده است و به این دلیل اهمیت آموختن مبانی هنرهای تجسمی کاملاً بدیهی به نظر می رسد، علی الخصوص برای کسانی که می خواهند تحصیل و کار خود را با فعالیت در زمینه هنر تجسمی ادامه دهند.
عناصر و نیروهای بصری
عناصر و نیروهای بصری در هنرهای تجسمی به دوبخش کلی تقسیم می شوند:
۱- بخشی که با آنها به طور فیزیکی و ملموس سر و کار داریم و همان عناصر بصری محسوب میشوند.: مثل خط – سطح – رنگ – شکل – بافت – اندازه و تیرگی و روشنی.
۲- بخش دیگر کیفیات خاص بصری هستند که ببشتر حاصل تجربه و ممارست هنرمند در بکار بردن عناصر بصری میباشند. از قبیل تعادل – تناسب – هماهنگی – کنتراست که به نیروهای بصری یک اثر تجسمی استحکام می بخشند.
در یک معنای کلی عمل دیدن واکنشی طبیعی و خود به خود است که عضو بینایی در مقابل انعکاس نور از خود نشان میدهد در حالی که انسان عمل نگاه کردن را به طور ارادی و برای مقصودی خاص انجام می دهد. در عمل دیدن انسان به طور طبیعی رنگ – شکل – جهت – بافت – بعد و حرکت اشیاء را به وسیله پیام های بصری دریافت میکند. در حالی که در نگاه کردن علاوه بر دیدن اشیاء به روابط و تناسبات میان آنها دقت میکند. بنابراین میتوان گفت نگاه کردن یک روادید ارادی است و نوعی جست و جوی بصری محسوب می شود. در حالی که دیدن واکنش طبیعی عضو بینایی به نور است که در شرایط مساعد به طور خود به خود انجام می گیرد.
قلمرو کاری طراحی و هنرهای تجسمی بسیار گستردهاست. در اصل این قلمرو همهٔ آنچه که میتوان دید به جز نمایش را در بر میگیرد. منظور از نمایش هنرهایی مانند تئاتر، موسیقی، یا اپرا است. البته مرز مشخص و درستی میان این تعاریف نیست. مثلاً توجه کنید به هنر تن و بدن یا مثلاً فیلم و هنر رسانهای که میتوانند همهٔ دستههای دیگر هنر را در خود جای دهند.